در این فرصت قصد داریم با کمک کیارش عزیز ارتباط طراحی و تجربه کاربری رو با دیجیتال مارکتینگ بیشتر برای شما باز کنیم:
ممنون میشم کمی از سابقه کاری خودتون برای دوستان توضیح بدید:
تقریبا ۱۰ سال پیش بود یک teenager بودم و عشق خوندن بلاگهای فناوری اطلاعات و مجلات مربوط به این موضوع از مجله ماشین گرفته تا T3 و امثال اینها رو داشتم، راهمو پیدا نمیکردم یک روز از خواب بیدار میشدم و سعی میکردم تو رباتیک چیز یاد بگیرم و موفقیتهای کوچیکی هم در این باره داشتم، فرداش علاقه به شبکه پیدا میکردم و روز بعد گوشی موبایل لمسی طراحی میکردم و نسخه اولیهشو با چوب میساختم، دوست داشتم برای خودم کسی بشم، زندگی نامه استیو وزنیاک رو مطالعه میکردم و روز دیگه مقالههایی که از اینور اونور میخوندم و یا دوست داشتم رو تو وبلاگم کپی میکردم، از این موضوع به شدت شرمندم، اون زمان اطلاع خوبی از قوانین کپی رایت نداشتم، خیلی وقتا البته منبع رو ذکر میکردم.
- ساعتها تو حیاط مدرسه با یکی از رفقام که امروز از مهندسان مطرح مهندسی پزشکی ایران هست در مورد فناوری اطلاعات و موضوعات پیرامونش گپ میزدیم تا تصمیم گرفتیم یک وبسایت اخبار روز فناوری اطلاعات بزنیم و داخل اون به سختی مقالات سایتهایی مثل Cnet و GSM Arena را ترجمه کنیم و بذاریم.
وارد دنیایی شده بودم که هیچ ایدهای ازش نداشتم، صبحها تو مدرسه فقط فکر وبسایتم بودم و شبها تا نیمههای صبح درگیر فرومهای جوملا که چجوری فیچرهایی که مد نظر داشتیم رو ایجاد کنم.
کلی ایده تو فکرم داشتم از مجله آنلاین گرفته تا فرومهای مختلف و …
بالاخره قضیه جدی شد و مراسم معرفی اپل رو داخل وبسایت با هزار مصیبت آنلاین بلاگینگ رفتیم و کلی کاربر به سمتمون اومد، اون موقع رقبا خیلی قویای هم حضور داشتند، مثل نارنجی که بهتر ازش ندیدم، خلاصه مجبور بودیم قالب وبسایتو عوض کنیم و منم به چند نفر که اینکاره بودن سپردم نه پولشو داشتم بهشون دستمزد بدم (همینطوری تو هزینه هاست مونده بودیم از مدرسه تا خونه که مسیر طولانیای بود رو پیاده میرفتم که سر ماه بتونم ۲۰ هزار تومن هزینه هاست رو بدم.) نه از نمونهکارهاشون خوشم میومد.
دست به فتوشاپ شدم و آخ… ، نگم براتون انگار یه سطل آب یخ ریخته بودن رو من.
نمیدونستم اسم کارم چیه ولی به شدت باهاش کیف میکردم و به زور اون قالبهایی که طراحی میکردم تو فتوشاپ رو تبدیل به اچ تی ام ال میکردم و کار بس سختی بود برای من که تازه کار بودم.
خلاصه این بود داستان ورود من به دیزاین، بعدها به تمامی ابعاد پروداکت دیزاین علاقه پیدا کردم و تا به امروز مشغول یادگیری هستم و از کارم لذت میبرم، اگه بخوام از سابقه کاری حرفهای بگم تا حالا با شرکتهای موفق ایرانی مثل؛ دیجیکالا، اسنپ، پیپینگ و … کار کردم به صورت پروژهای هم با تعدادی از شرکتهای ایرانی دیگه دولتی، خصولتی و خصوصی کار کردم و همیشه سعیم این بوده کاربر حس خوبی داشته باشه، از سوابق بینالمللی هم میتونم به شرکت Artbees و Caro Vision اشاره کنم.
بهترین پروژه ای که داشتید کدام پروژه بود و چرا؟
به نظرم خیلی سخته خوب و یا بد بودن پروژه رو راجع بهش حرف زد، از دید من همه چی نسبی هست.
ولی اگه بخوام موضوعو فلسفی نکنم، تو دیزاین بهترین پروژه، پروژه ای هست که کارفرما اصطلاحا بدونه که چی میخواد، یعنی بریف کامل از فیچرهای مد نظرش به من طراح بده و بذاره با توجه به شخصیت برندش و همینطور نیازهای جامعه کاربران هدفش دیزاین کنم و در نهایت روی دیزاینها مثل دو تا آدم بالغ گپ بزنیم و بهترش کنیم، حاصل چنین تعاملی من راضی و کارفرما راضی و از همه مهمتر کاربر راضی هست.
چرا شرکتها کمتر به سراغ تدوین استراتژی و بررسی آمارها در این زمینه میروند؟
آها، دیگه یواش یواش باید یذره جدی تر جواب بدم، سوالات داره حرفهای میشه.
مشکل اصلی اینجاست که طراحی تجربه کاربری یکم تو دنیا موضوع لوکسی محسوب میشه! طراحی تجربه کاربری نیاز به بررسی رفتار کاربران و بررسی دادههای مختلف مورد نیاز تو این زمینه رو داره و مشکل از اینجا شروع میشه که شرکتها اکثرا زیر بار این هزینه (مالی و زمانی) نمیروند و حس میکنند که بعدا بهش بپردازند بهتره و برای توجیه خودشون هم اکثرا یه اسمی مثل Agile UX و یا Lean UX روی این پروسه خراب میذارن در صورتی که مفهوم این دو کانسپت رو هم حتی به خوبی درک نکردن.
اگه بخوایم کمی ریشهشناسی کنیم، ما در بازار ناثباتی مشغول به کار هستیم، این عدم ثبات از وضع اقتصادی تاثیرش رو بر روی کسبوکارهای ما میذاره در نتیجه کسب و کارهای ما امروز یک هدف و فردا هدف دیگر دارن که طراح موظفه برای رسیدن به این اهداف طراحی کنه و اکثرا به دلیل عدم تجربه کافی طراحان و یا نداشتن شرایط مناسب برای هزینههایی که قبلا خدمتتون گفتم وارد یه لوپ بیانتها میشیم که همیشه طراحی فدای سرعت میشه، البته امروزه با کلی ابزار جدید میشه از این مشکلات جلوگیری کرد میشه به سمت دیزاین اسپرینت و n مورد دیگه که کمک کننده هست رفت ولی مشکل دیگه اینه که افراد ذینفع کسبوکارهای ما از تاثیر دیزاین بیخبر هستن و انقدر به این موضوع کم توجهی میکنند که برای اصلاحش خیلی دیر میشه!
اینجاست که رغیبی که دیروز سهم بازار کمتری داشته با چند تغییر قوی در محصول خود سهم بیشتری از بازار رو تصاحب میکنه و باید بهش آفرین هم گفت!
یادمون نره امروزه تمامی وجوه یک محصول با هم باید در ارتباط متقابل و تعامل باشند تا موفقیت در پیش باشه، با یک لاستیک پنچر بیشتر از ۱۰ کیلومتر راه بری بازی رو میبازی!
ممنون میشم روشهای تدوین استراتژی بررسی آمارها را شرح دهید.
خوب روش درست اینه که اگر با محصولی سر و کار داریم که از عمرش داره میگذره و تا حالا اصولی از لحاظ تجربهکاربری بررسی نشده، پروسههای اصلی که کاربر براش مهمه و برای ما هم مهمه که ببینیم چه اتفاقی داره میفته رو تحت بررسی قرار بدیم. باید خیلی ساده ببینیم و مشاهده کنیم؛ رو بخشهای مختلف ایونت تعریف کنیم و از ابزارهای مختلف با اهدافی که داریم استفاده کنیم تا به درک درستی از شرایط برسیم و بعد از اون که مشکلات رو فهمیدیم و درک کردیم کجاها کاربران گیج میشن یا نمیتونن پروسه رو تموم کنن سعی بکنیم این مشکلات رو در ذهنمون حلاجی کنیم و براش راه حل پیدا کنیم مسلما یک راه حل همیشه کافی نیست، باید از بین راه حلهایی که فکر میکنیم جواب میده یکی دو تا رو برنده اعلام کنیم یا اگر یکم بخوایم پول بیشتری هزینه کنیم از یک ابزار A/B تست استفاده کنیم و بفهمیم کدوم راه حل درست تر هست و در نهایت امر این پروسه هیچوقت تموم نمیشه و در کل ما دیزاین Perfect نداریم و تا عمر داریم میتونیم روش کار کنیم.
به این پروسهای که در بالا توضیح دادم Design Thinking میگن که تو اینترنت سرچ کنید کلی روش و مدل جذاب هم براش پیدا خواهید کرد.
یادمون نره راه حلهایی که پیدا میکنیم باید جهت اهداف کسب و کارمون باشن وگرنه دوزار نمیارزن!
چه ابزاری و یا پلتفرمهایی را برای قسمت های مختلف طراحی و تجربه کاربری خصوصا به مارکترها توصیه میکنید؟
چون خیلی حرف زدم و میدونم دارم حوصلتون رو به شدت سر میبرم یک وب سایت باحال بهتون معرفی میکنم که تمامی ابزارهارو نوشته، مسلما ابزارهای آماری برای مارکترها بهتره و بیشتر به دردشون میخوره: uxtools.co
کدام ابزار ایرانی را میتوان همسطح تولزها و پلتفرمهای خارجی معرفی کرد؟
متاسفانه من ابزار خوب آماری ایرانیای پیدا نکردم ولی به نظرم یه سری ابزارها حس خوبی برای کاربر ایجاد میکنه از اونها میتونم به واکاویک و رایچت اشاره کنم، که خیلی استفادههای خوبی دارند و باعث میشوند حس تعامل با پلتفرم به کاربر دست بده.
چه منابعی برای مطالعه در این زمینه بصورت تخصصی پیشنهاد میکنید؟
منبع در مورد تجربه کاربری خیلی زیاده، اگر دنبال هندبوکهای خوب هستین میتونم به Design Better اشاره کنم، اگر دنبال کتابهای خوب هستین، میتونم به Samshing Books اشاره کنم و اگر دنبال آموزشهای آنلاین مناسب هستین، آموزشهای IDF خیلی قوی و درسته. من مقالات UX Planet رو هم خیلی دوست دارم، یادتون باشه مطالب داخل این کتابها و مقالات وابسته به کسبوکار شما و همینطور کاربرانتون کاملا میتونه دستخوش تغییر بشه و وحی منزل به هیچ وجه نیست.
کدام پروژه و شرکت ایرانی به عنوان الگو در این بخش معرفی میکنید؟
بحث شوآف که میشه همه شرکتها میگن ما تیم دیزاین داریم و کلی باهاش جلو شرکتهای دیگه پوز میدن ولی من به شخصه دوستدارم قبل مرگم یه شرکت رو تو ایران ببینم که دیزاین بیس باشه یعنی سیستم کارش مثل جایی شبیه Airbnb باشه، پس تا اونروز سکوت میکنم.
پیش بینی شما از رشد این صنعت در سال ۹۸ چیست و چه توصیه ای برای متخصصین دیجیتال مارکتینگ دارید؟
از دید من سال ۹۸ سال سختی هست، شرایط اقتصادی و اتفاقات اجتماعی دست به دست هم میده که قدرت خرید مردم کمتر بشه، تجربه کاربری میتونه برگ برندهای باشه برای اینکه کاربران حس خوشایندتری نسبت به محصول ما داشته باشن و در نهایت ازش بیشتر استفاده کنن و در نهایتتر تو این شرایط اقتصادی جلوی ضرر مالی و افت رو بگیریم پس امیدوارم بیشتر بهش توجه بشه حالا هر کس به نوبه خودش میتونه تو این موضوع تلاش کنه و مسلما مارکترها نقش موثری خواهند داشت.
ممنون از شما
blogad.in